جشنها، آداب و سنتهای هر ملت، برگرفته از فرهنگ و ارزشهایی است که آن ملت به آن معتقد است؛ فرهنگ شامل تفکرات و رفتارهای جمعی یک جامعه و مجموعهای از عادتها و ارزشهایی است که توسط یک ملت گرامی داشته میشود؛ بخش بزرگی از فرهنگ سرزمین ما شامل جشنهای ملی و باستانی است و به آن سبب که این جشنها منشاء اسطورهای دارند، به راحتی نمیتوان زمان پیدایش آن را تعیین کرد؛ اما بر اساس پژوهشهای اسطوره شناسان و محققان به نظر میرسد قدمت برپایی نوروز به حدود هفت هرار سال پیش باز میگردد.
طبق بررسیهای دکتر مهرداد بهار (اسطوره شناس) سومریان که از هفت هزار سال پیش در بینالنهرین ساکن شدند باور داشتند که ایزد نباتی و ایزد عشق و باروری باهم ازدواج میکنند اما ایزد نباتی در جوانی میمیرد (اشاره به فصل زمستان) و الهه باروری او را دوباره به سطح زمین میآورد(اشاره به بهار) و قرار میشود ایزد نباتی نیمی از سال را روی زمین و نیمی از آن را زیر زمین بگذراند (اشاره به گذر فصلها).
واژه جشن به معنای نیایش کردن است؛ در عین حال شادی بخش اساسی جشنها یا ستایشها در ایران باستان بوده است؛ بر اساس تحقیقات دکتر هاشم رضی، جشن و شادی امری اهورایی و شیون و زاری رفتاری اهریمنی به حساب میآمده است.
به نظر میرسد رمز ماندگاری نوروز توجه به پدیدههای طبیعی است و هر پدیده طبیعی هماهنگ با سرشت انسانی است، بنابراین هر آنچه نماد یا نمودی از طبیعت است، میتواند انسان را به خود جذب کند؛ در واقع انسان در هزارههای پیشین و در عصر کشاورزی، آغاز سال خود را با ملموسترین پدیدهی طبیعی یعنی تغییر و گردش فصلها هماهنگ ساخت.
مولفههای روانشناختی جشن نوروز
امید: به معنای توانایی کشف راههایی است که بتواند با وجود تمام سدها ما را در مسیری روشن قرار دهد.
شادی و شادکامی: طبق نظرات بعضی از محققان روانشناسی، زیستن شادمانه وابسته به اعتقاد به بالندگی، پویایی و احساس تسلط به امور شخصی است.
روابط بین فردی و افزایش صمیمیت: در این مورد ارتباطات موثر بین فردی میتواند به افراد کمک کند که با انگیزه بیشتری مشکلاتشان را حل کنند و با وجود منابع درونی و بیرونی بهتر با استرس مقابله کنند .
هویت جمعی: ما نیاز داریم پس از کسب هویت فردی خود، خود را جزیی از گروهی بدانیم که به هستی ما معنا میبخشد.
سلامت روانی: سلامت روانی با شادی و انگیزه و روابط موثر ارتباط مستقیم دارد و نوروز به خوبی تامین کننده بخشی از سلامت روانی ما است.
داشتن احساس کنترل: در کل فرایند نوروز از چهارشنبهسوری با نمادهایی چون آتشافروزی برای تشویق زمین به گرمی، چیدن سفره هفت سین با خوراکیهایی با منشا گیاهی و در نهایت سپردن سبزه به آب به نماد پیوستگی آب و سبزه، پیوند نرینگی و مادگی و همراهی ریزش باران با رویش گیاه، سمبلی است از تاثیر باور به نقش خود در روند وقوع پدیدهها.
معنا دهی: این عامل از سویی با مثبت اندیشی همراه است و از سوی دیگر به نقش فرد در سرعت بخشیدن به حرکت طبیعت و تشویق به باروری و امتداد زندگی اشاره دارد؛ معنا بخشی نه تنها رفتاری منفعلانه نیست بلکه حرکتی پویا و هم راستا با تحولات طبیعت است.
بزرگداشت آفرینش و جشنهای شش گانه
ایرانیان باستان آفرینش را طی شش مرحله جشن میگرفتند:
۱: جشن آفرینش آسمان در نیمه اردیبهشت
۲: جشن آفرینش آب در نیمه تابستان
۳: جشن پیدایش زمین در تابستان
۴: جشن آفرینش گیاه در آخر مهر
۵: جشن آفرینش چهارپای مفید در اواسط زمستان
۶: جشن آفرینش انسان در پنج روز آخر سال به عنوان مقدمهای برای جشن نوروز .
آنچه غیر قابل تردید است پیوند با مظاهر طبیعت و نمادهای ویژه آن در فرهنگ ایران به ویژه در جشنهای آن است؛ در واقع از دلایل بارز پایداری این جشنها در طی چند هزار سال به سبب پیوند با طبیعت و وام گرفتن از طبیعت است.
در نوروز دگرگونی و تجدید حیات طبیعت، محرک اصلی شادمانگی و اشتیاق برای دیدن تغییرات و نقش داشتن در تحولات است؛ این که ایرانیان باستان آخرین جشن از جشنهای شش گانه ویژهی آفرینش را به بزرگداشت پیدایش انسان اختصاص دادند و هستی و خلقت انسان را جشن میگرفتند، بسیار قابل تامل است؛ به ویژه در دوران ما که حقوق انسانی افراد در همه ی جای دنیا به راحتی لگد مال میشود.