لازمهی آن که دریابید تا چه حد از مهارت خودآگاهی برخوردارید، آن است که به پرسشهای زیر پاسخهایی واقع بینانه بدهید:
- از چه ویژگیهای ظاهری برخوردارید؟
- چه دیدگاهی نسبت به خود و اطرافیانتان و جهانهستی دارید؟
- به چه ارزشهایی معتقدید؟
- ویژگیها و خُلقیات مثبت و منفی شما چیست؟
- چه هدفهای کوتاه مدت و بلند مدتی را برای زندگی خود انتخاب کرده اید؟
- آیا این اهداف با تواناییهای ذاتی شما هماهنگ هستند؟
- آیا میدانید که چه کارهایی باید در زندگی شما در اولویت قرار گیرند؟
باید توجه داشته باشیم که دیدگاه کمالگرایانه که دور از واقعیت وجودی ما است، باعث میشود تا به جای تمرکز بر تواناییهای خود، مشکلات را غیر قابل حل فرض کنیم و یا تواناییهای خود را جدی نگیریم.
دیدگاه واقع بینانه به معنی پذیرش ضعفها و محدودیتهای خود و بیش از حد بزرگ نکردن آن است.
لازم است عدم توانمندیهای خود را شناسایی و بررسی کنیم که برای بهبود آن چه باید کارهایی باید انجام دهیم ؟
به یاد داشته باشیم که کمک گرفتن به موقع از افراد متخصص، یک هنر ارزنده است.
اگر مشکلات و ناتوانیهای خود را منکر شویم و آن را نپذیریم، نمیتوانیم برای بهبود آن کاری کنیم، در عین حال با جدی گرفتن توانمندیهای خود باید از آنها در جهت رشد خود و دیگران استفاده کنیم.
با تمرکز بر افکار خود باید دریابیم که آیا افکار ما منطقی هستند، یا صرفا تحت تاثیر هیجاناتی مانند ترس، خشم، غم و نفرت، این افکار در ذهن ما ایجاد شدهاند.
اگر این هیجانات را در وجود خود جدی بگیریم و دلایل فعال شدن آنها را شناسایی کنیم و در مورد آن صحبت کنیم و به مرور مدیریت هیجانات را بیاموزیم، آنها تاثیر کمتری بر افکار و رفتار ما خواهند داشت.
از یاد نبریم که مدیریت نکردن هیجانات منفی، افکار منفی را تشدید میکنند و احساسات ناخوشایند دیگری را در پی آن ایجاد میکنند و ما ناخواسته رفتارهایی را انجام میدهیم که نارضایتی ما را بیشتر میکند.
آن چه در یادگیری مهارت خودآگاهی اهمیت دارد:
- آگاه بودن به ویژگیهای ظاهری خود
- آگاه شدن به توانمندیها و عدم توانمندیهای خود
- اگاهی از افکار، احساسات و عواطف خود
و شناختن دقیق اصول فکری و ملاکهایی است که به وسیله آن، همه چیز را بررسی میکنیم.
در مسیر یادگیری مهارت خودآگاهی، باید بدانیم که در پی رسیدن به چه هدفهایی هستیم؛ اگر ما ندانیم که در زندگی چه میخواهیم و یا اگر اهداف ما با تواناییهای ما هماهنگ نباشند، دچار ناکامی میشویم.
مهارت خودآگاهی به ما کمک میکند تا اهداف خود را بر اساس تواناییهایمان ترسیم کنیم و در این مسیر گام برداریم و از اهداف غیر قابل دسترس یا خیالی دور شویم و بر اساس واقعیتهای وجودی خود پیش برویم.
وقتی ما خودمان را با تمام نکات مثبت و منفی خود میپذیریم و تلاش میکنیم که با تکیه بر نقاط قوت خود، ضعفهای خود را بهبود بخشیم، به مهارت خودآگاهی نزدیک میشویم.
در عین پذیرش خودمان باید بتوانیم دیگران را همانگونه که هستند با تمام قوتها و ضعفهای شان بپذیریم و نسبت به خود و دیگران مسئولیتپذیر باشیم ( مسئولیتپذیری در قبال دیگران با دخالت در زندگی آنان متفاوت است) ما صرفا در حد توانمان نسبت به رشد فکری خود و دیگران مسئولیم.
اگر ما بتوانیم با خود روراست باشیم و با شهامت مشکلات خود را بپذیریم، گام بلندی در راه مهارت خودآگاهی برداشتهایم، اما اگر با صراحت و صداقت، با مشکلات خود روبهرو نشویم، مانند آن است که پشت کوهی سست به اسم «غرور» پنهان شدهایم.
هر قدر تواناییهای خود را بشناسیم و به آنها اعتماد داشته باشیم و بتوانیم به موقع از آنها استفاده کنیم، اعتماد به نفس ما بیشتر خواهد شد. اما اگر پشت ضعفهایمان پنهان شویم، یا شخصیتی غیر واقعی از خود را به نمایش گذاریم، چون این شخصیت با ما متفاوت است، بنابراین در ترسی دائمی گرفتار خواهیم شد.
از یاد نبریم که همه ما گاه دچار اشتباه میشویم، مهم آن است که به ارزیابیهای نادرست یا تصمیمهای آسیبزای خود آگاه شویم و اشتباهاتمان به تجارب ارزنده در زندگی ما تبدیل شود.
هر یک از ما با کسب مهارت خودآگاهی باید بتوانیم بدون مقایسه خود با دیگران، به بهترین خودمان تبدیل شویم (یادمان باشد که از هریک از ما، یکنمونه در دنیا وجود دارد، پس تواناییهایمان را بشناسیم، ضعفهایمان را با کمک دیگران بهبود بخشیم و برای رشد خود و دیگران تلاش کنیم تا احساس رضایت را تجربه کنیم.)