ترخیص از بیمارستان، برای بسیاری از ما با مفهومی همچون بهبودی و پایان یک دوره سخت گره خورده است. اما برای رهیدگان سوختگی، این لحظه، نه پایان، بلکه آغاز مرحلهای دشوارتر و مبهمتر است! مرحلهای که در آن، زخمهای بدن شاید اندکی آرام گرفته باشند، اما زخمهای روانی تازه شروع به سخن گفتن میکنند. تجربهی آسیب سوختگی تنها به بافتهای جسمانی محدود نمیشود، بلکه تأثیر عمیقی بر سلامت روان فرد بر جای میگذارد. اضطراب، افسردگی، اختلالات استرس پس از سانحه (PTSD) و احساس انزوا از جمله چالشهایی هستند که بسیاری از بیماران در دوران پس از ترخیص با آن مواجه میشوند. از اینرو، توجه به ابعاد روانی سوختگی و حمایتهای رواندرمانی، بخشی جداییناپذیر از مسیر درمان و بازگشت به زندگی اجتماعی این افراد به شمار میرود.
رهیدگان سوختگی، پس از ترخیص، وارد جهانی میشوند که در آن، بسیاری از نظامهای حمایتی ناپیدا هستند یا اساساً وجود ندارند. آنها باید با تغییری عظیم در بدن، روان، روابط اجتماعی و موقعیت اقتصادی خود مواجه شوند؛ تغییری که نه پیشنیازی برای آن وجود دارد، نه راهنمایی و نه همراهی سازمانیافتهای که بتواند مسیر را روشن کند.
در این میان، موسسه مردمنهاد زنو تلاش میکند با نگاهی مسئولانه، این فقدان را تا حد امکان جبران کند. اما برای درک عمیقتر اهمیت این تلاش، بهتر است کمی دقیقتر به دو تصویر نگاه کنیم: « بدون زنو» و «با زنو».
بدون زنو
در نبود نهادی مانند زنو، رهیده از سوختگی پس از ترخیص، خود را با انبوهی از سؤالهای بیپاسخ تنها میبیند:
- آیا جای زخمهایم به مراقبت خاصی نیاز دارد؟
- باید به رواندرمانگر مراجعه کنم؟
- فرزندم از دیدن ظاهر جدیدم ترسیده؛ چطور با او حرف بزنم؟
- محل کارم دیگر حاضر نیست مرا بپذیرد؛ چه کنم؟
- این احساس خشم، غم، خجالت یا انزوا طبیعی است؟
هیچکس نیست که این سؤالها را بشنود، چه برسد به اینکه پاسخی برایشان داشته باشد. رواندرمانی برای بیشتر افراد در این شرایط، نهتنها گران است، بلکه بیارتباط به تجربه خاص سوختگی. اغلب مشاوران با چنین شرایطی آشنایی ندارند و همین موجب میشود جلسات روانشناختی نتوانند جای درد را پیدا کنند، چه رسد به التیام آن.
در نبود حمایت تخصصی، رهیدهها به تدریج دچار نوعی فرسایش روانی میشوند:
- کاهش عزتنفس
- اختلال در خواب
- انزوا، پرخاشگری یا حتی افکار آسیبرسان به خود
خانوادهها نیز، با ناآگاهی از نحوه مواجهه، گاه ناخواسته بار روانی را تشدید میکنند؛ با پنهانکاری، ترحم افراطی یا فشار برای «برگشت به زندگی قبل».
برای کودکان و نوجوانان، این سردرگمی دوچندان است. مدرسه به جای پناهگاه، میشود محل ترس. بازی تبدیل به مواجهه با نگاههای عجیب همسالان. و هیچ بستری برای گفتوگو یا پذیرش این تفاوت نیست.
با زنو
زنو، به عنوان نهادی تخصصی در حوزه اجتماعی ـ روانی سوختگی، در همین نقطه مداخله میکند: درست از لحظهای که همه سیستمها میگویند «تو ترخیص شدی»، زنو میگوید «ما از اینجا شروع میکنیم».
رهیدگان از طریق زنو با روانشناسان و مددکارانی مواجه میشوند که زبان سوختگی را میفهمند. مشاورانی که فقط حرف نمیزنند، بلکه شنیدن را بلدند، و در شنیدن، به فرد کمک میکنند تا خودش را از نو بازشناسی کند.
خانوادهها آموزش میبینند که چگونه با تغییرات ظاهری یا روانی عزیزشان مواجه شوند؛ بدون ترحم، بدون فشار، و با پذیرش.
کودکان و نوجوانان در فضاهایی امن و پرنشاط شرکت میکنند؛ فضاهایی که برایشان فرصتی است برای بازی، برای حرف زدن، برای کشف دوبارهی «من» در شرایط جدید.
زنو فقط درمان روانی یا جلسات گروهی نیست؛ زنو در زندگی رهیدگان جاری میشود: از پشتیبانیهای اقتصادی هدفمند تا کارگاههای مهارتی، از برنامههای هنری تا همایشهای آگاهیرسان، از امکان دیدهشدن تا روایتگری فعالانه و دلگرمکننده.
سخن آخر
شاید مهمترین اثر حضور زنو، «دیدهشدن» باشد. نه از نوع ترحمآمیزش، بلکه دیدهشدن بهمثابه انسانی که مسیری سخت را طی کرده و هنوز در حال ادامه دادن است. این دیدهشدن، به رهیدگان کمک میکند تا خود را بازتعریف کند: نه بهعنوان قربانی، بلکه بهعنوان کسی که راه رفته، و هنوز راهی در پیش دارد.
در کشور ما، به دلایل فرهنگی، قانونی و ساختاری، هنوز درک جامعی از بهبود روانی پس از سوختگی وجود ندارد. زنو، با تیم کوچک اما پیگیرش، کوشیده است در این خلا بزرگ، طرحی انسانی بیافریند؛ طرحی که هنوز جای رشد بسیار دارد، اما با هر قدمش، نوری به گوشهای تاریک میتاباند.
نویسنده: محمد هاتفیان
تاریخ انتشار: خرداد ۷, ۱۴۰۴
ساعت: ۱:۳۹ ب.ظ